در خصوص تحقق و ایجاد حکومت جهانی موعود، زنان و به ویژه زنان مسلمان چه جایگاه و چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
نقش زنان در حکومتها، با توجه به این که نیمی از پیکرهى همه جوامع را تشکیل میدهند، به هیچ وجه قابل انکار نیست. در روایات اسلامی آمده که در راستای ایجاد و ادارهى حکومت جهانی حضرت (عج)، زنان هم نقش دارند. بنا به روایاتی، از 313 نفر یاران خاص حجت بن الحسن (عج)، پنجاه نفرشان زن هستند. از آن گذشته، روایاتی داریم که عقول انسانها رشد کرده و به کمال میرسد، تا جایی که زنان در خانههای خودشان قضاوت میکنند، یعنی این روایات بیشتر ناظر بر این است که در جهت این رشد و کمال، زنان نیز همپای مردان هم نقشآفرین هستند و هم به این رشد و کمال دست پیدا میکنند.
در غرب متأسفانه بعد از جریانهای رنسانس، نگاه به زن نوعی نگاه ابزاری شد که عملاً زنان را در حاشیه میبینند؛ یعنی زنان در پیشبرندگی جریان مزبور نقش مفید و مؤثر ندارند؛ بلکه به عنوان ابزارِ حرکتِ همه آنهایی که قدرتمند هستند، در حال حرکتند. با توجه به جریانهایی که بعد از این به حذف خدامحوری انجامید و انسان آن جایگاه اصیل خود را از دست داد، متأثر از این جریان، زنان نیز نقش اصیل انسانی خودشان را از دست دادند. در نگاه و نظام اسلامی، ارزش انسانی بسیار والایی برای زنان در نظر گرفته شده است. مقام والای انسانی خاص جنس نیست، بلکه فراجنسیتی به آن نگاه میشود. برعکس، در غرب، علیرغم شعار فراجنسیتی، جنسیت مورد تأکید قرار میگیرد و این دقیقاً آن ستم نوینی است که در غرب نسبت به زنان اعمال میشود.
درباره کارکرد زنان در بحث تحقق حکومت جهانی موعود اسلام و دهکده جهانی غرب نظرتان چیست؟ به نظر شما زنان در رسیدن به این دو حکومت، چه کارکردی دارند؟
دو نوع تأثیر مطرح است. یکی تأثیر مستقیم است؛ یعنی حضور مستقیم زنان در تحقق حکومت موعود و همراهی کردن با این جریان و دیگری تأثیر غیر مستقیم. نقش غیر مستقیم زنان نسبت به نقش مستقیم آنان، از اصالت و اعتبار بیشتری برخوردار است. جریان غیر مستقیم همان نقش مادری و همسری زن هست؛ یعنی همان نقش اصیلی که اختصاصاً برای زن در طبیعتش تعبیه شده است. در حکومت جهانی موعود زنان در پرورش نسلی که مصلح و پرهیزکارند و میتوانند زمینههای تحقق آن حکومت والا را فراهم بکنند، نقشآفرین هستند. بنابراین، اگر ما یک بازنگری در نقش زنان در شرایط فعلی داشته باشیم و بتوانیم به این اصالتها جامهى عمل بپوشانیم، مطمئنا بیشتر و پررنگتر میتوانیم نقش زنان را ببینیم. فکر میکنم همراهی با همسران و حضور فعال در نهاد خانواده و توجه به کرامتی که زن به عنوان مادر میتواند داشته باشد، در تحقق آن حکومت که حکومت صالحان هست، مؤثر باشد. حکومت صالحان نیاز به این دارد که ما عناصر صالح و ابزارهای آن را فراهم کنیم. بعد از انقلاب به حضرت امام پیشنهاد شده بود که زنان را از داشتن مشاغل و حضور مستقیم ممنوع کنند! امام فرموده بودند: بعد از انقلاب و در شرایط کنونی نه تنها این کار جایز نیست؛ بلکه حضور مستقیم زنان در مناصب و مشاغل لازم هم هست. در حکومت جهانی موعود هم همین مسئله است. نه تنها ممنوعیت در حضور مستقیم آنها نیست، بلکه ضروری است آنان حضور متخصصانه و متعهدانه داشته باشند.
در غرب نگاه به زن یک نگاه ابزاری و حاشیهای است. در این صد سال اخیر به طور خیلی شدید و به هم پیوسته، غرب به سمت تحقق الگویی که وعدهاش را داده در حرکت است. بر همین اساس است که با هرگونه عنصری که این الگو را نمیپذیرد، اعمال فشارشان جدیتر میشود. در مقابل میبینیم که یک نوع رویکرد منصفانه و نگاه صحیح به کارکرد و شخصیت زن در دل آن جریان در حال رشد است. چگونه این رویکرد در حال اتفاق و واقع شدن است؟ تحلیل شما از این که غرب هر مقدار فشار را بیشتر میکند و سرعت را افزایش میدهد، از آن طرف رویکرد به اسلام و ارزشهای انسانی و کرامتی و خصوصاً بحث حجاب و بحث حضور زنان بیشتر جدی میشود، چیست؟
جنبشهای زنانه زمانی شکل گرفت که زنان با مسئله نادیده گرفتن شخصیت خودشان روبرو بودند. بنابراین یک حرکتی را به طور طبیعی در رابطه با مسئله استیفای حقوق خودشان و به دست آوردن حقوقی که اصلاً نادیده گرفته شده بود، انجام دادند. حقوقی مثل عدم حق رأی، عدم حق مالکیت، عدم حق حضور اجتماعی و بسیاری از اینها. پیرو این موج، جریانهای فمنیستی در آغاز فقط برای حق رأی و آزادیهای زنانه شکل گرفت. به تبع آن با شعلهور شدن آتش جنگ جهانی، باز زنان مواجه شدند با جریانی که در اثر آن حقوقشان به فراموشی سپرده شده بود. جنبشهای زنانه بعدی به تبع موج دوم فمنیستی شکل گرفت. موج دوم با شعار برابری و مساوات زن و مرد شروع شد. این خیزش زنان، گامی برای رسیدن به پایه مردان در جامعه بود.
جریانهای تندرو و رادیکال در این زمینه حرکت جدیدی را ایجاد کردند و آن اقتدار زنانه و نادیده گرفتن هرگونه تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد بود. دقیقاً انحراف جریان از همین جا شروع شد. خداوند تبارک و تعالی از آغاز آفرینش انسان دو جنس آفریده که اختصاصات هر دو جنس منشأ در خلقت آنان دارد. زنانی که از دهه شصت به بعد به این جریانها پیوستند، بعد از بیست سال، در دهه هشتاد، متوجه شدند دچار خلأ هویتی شدهاند و این خلأ هویتی این گونه بود که فطرت و طبیعت آنها اقتضای یک نیازمندیهایی را داشت که نه تنها به این نیازمندیها پاسخ داده نشده بود، بلکه از جریان طبیعی حیات بشری نیز عقب مانده بودند. البته جریانهای اجتماعی هم در این زمینه کمک کرد و آرام آرام این جریان به سوی پست مدرنیسم روانه شد.
طبیعت جریان پست مدرنیسم ایجاد تغییراتی در حرکتهای اجتماعی بود؛ از جمله بومینگری به فرهنگها، پرداختن به تفاوتها و به دنبال آن، تنش درونی عقیدتی با این تز جدید، با آن خلأیی که زنان در فطرت و طبیعت و هویت خودشان احساس میکردند. این امر یک مقابله و تضادی را ایجاد کرد که باعث شد زنان نسبت به خود یک بازنگری داشته باشند. اولین عنوانی که در این مسئله باز در حرکتهای موازی با این جریان در حال حرکت بود، موج دینخواهی در غرب بود. ربطی به مسئله خاص زنان نداشت. این موج در مقابل جریان پُست مدرنیسم ایجاد شد. بحث تجربهگرایی و بحث این که حذف عقلانیت از جریانهای فکری یک مقداری با شکست روبرو شد، این خلأ معنوی را تحریک میکرد. انتظار میرود در آیندهای نه چندان دور، غرب به ویژه زنان دریابند توجه به معنویت و دین هم شخصیت آنان را حفظ میکند و هم حقوق از دست رفته آنان را تأمین و استیفاء مینماید. آنان به زودی درخواهند یافت که جریان موسوم به فمنیسم به آنان صیانت و شخصیت نمیبخشد. در چنین شرایطی است که دین قوانین حفاظتی و قوانین صیانتی و حمایتی خود را برای زنان عرضه خواهد داشت. بنابراین، زنانی که احساس میکنند نیاز به حمایت و تأمین عواطف دارند و این که باید در جایی مورد پناهندگی قرار گیرند و از طرفی هم به عنوان نیمی از پیکره جامعه دیده شوند، باید متوجه دین شوند و دینخواهی را شعار خویش قرار دهند. شاید بسیاری هنوز هم بحث دینخواهی برایشان کاملاً جا نیفتاده، اما بحث حجاب تا حدودی برای آنان مطرح شده است. بیشتر از جنبه آزادی؛ حفاظت و امنیت روحی و روانی است که در پوشش و حجاب میتواند نظر زنان غربی را به خود معطوف دارد.
در ایران چه طور؟ این روند چه سیری را طی کرده و امروز در چه شرایطی قرار دارد؟
اگر منظورتان ایران قبل از انقلاب باشد، از آن جهت که جزو کشورهای عقب نگه داشته شده بود، فرهنگ استعماری، فشارهای خودش را با نازلترین عناوین خودش تحمیل میکرد. بحث کشف حجاب، بحث ابتذال و رواج فحشا، بحث استفاده تبلیغاتی و استفاده ابزاری از زنان به صورت نازلترینش مطرح میشد. بخش زیادی از حقوق زنان هنوز در ایران تأمین نشده بود که شعار آزادی و رفرم مطرح شد. سیر آن شاید از زمان قاجار و با چاپ اولین نشریات زنانه شروع شد. انجمنهای دفاع از حقوق زنان و باشگاههای زنانه شکل گرفت و در زمان پهلوی به اوج خودش رسید.
طلیعه انقلاب اسلامی و درخشش حضرت امام (ره) و نوید پیروزی انقلاب اسلامی، باعث شد تا مبارزات زنانی را که هنوز بعضی از آنها در سیاهچالهای اسارت بودند، دچار دگرگونی و تحولی بزرگ کند. زنانی که تا دیروز هرگز فکر نمیکردند چگونه میشود هم حضور فعال داشت، هم به حقوق خود رسید و هم از ابتذال و فحشاء و زشتیها به دور ماند، در انقلاب اسلامی شاهد تحقق آن بودند. تمام کشورهای منطقه، زنان مسلمان و حتی غیر مسلمان و همه آزاداندیشان، احساس کردند جرقه جدیدی زده شده است. یک الگوی جدیدی که تا به حال سخنی از او نبود و معرفی نشده بود، رو شده است. همین باعث شد که دغدغه غرب نسبت به فشارها بیشتر شود. تقریباً همه فشارها روی همین اصالتها بوده، یعنی بحث پوشش زن، بحث مادری، بحث همسری و بحث هویت اصیل دینی زن. رسانههای دیداری، شنیداری، نوشتاری؛ از طریق اِعمال گروهها چه در داخل و چه در خارج، به اقداماتی دست زدند. بسیاری از فیلمهایی را که الان ساخته شده مثل دو زن، شوکران، واکنش پنجم، زیر پوست شهر؛ هر کدام اینها موضوع دارد. موضوعی مثل ازدواج موقت، مثل بحث حقوق زنان، بحث تعدد زوجات، بحث ازدواج زیر هیجده سال. در هر کدام یک جزء را گرفتند، اما بزرگنمایی کردند. نویسندگانی مثل محسن سعیدزاده، شیرین عبادی، شهلا لاهیجی، مهرانگیز کار و نیره توحیدی مجموعه جریانهای واگرایی را شکل دادند و جریانسازی را بر عهده گرفتند. در این جریانسازی اصالتهایی مانند نقش مادری، اشتغال زنان و تفاوتها زیر سؤال رفت. الان ما به جایی رسیدیم که بخشی از جامعه ما دچار شبهات حقوقی شده و مشکلات حقوقی دارند؛ درصدی هم معاند هستند.
فکر میکنید جامعه اسلامی و دنیای اسلام و حاکمیت قریب به سه دهه اسلام انقلابی در ایران، چه الگو و نظام خاصی را برای بحث زن تدارک دیده است که در راستای همان، زن را برای ایفای نقشهای مؤثر در تحقق و اداره حکومت جهانی موعود آماده کند؟ آیا واقعا در این زمینه برنامهای داریم؟
در این جریان یک سری هستها وجود دارد، الان وضعیت زنان چگونه هست؟ شرایط حقوقی آنها چگونه است؟ مشکلات ویژه آنان چگونه هست؟ این هستها را باید بدانیم. ما نمیتوانیم بر روی مشکلات موجود، چشمانمان را ببندیم. مثلاً کمبودهای حقوقی، بحثهای اجتماعی، نوع فرهنگها و دیدگاهها و بحث حمایتها؛ در هر کدام از این مراحل باید ما طراحی و برنامه داشته باشیم. گام اول ما برای طراحی صحیح و معرفی الگوهای برتر این است که ذهنیتها و فرهنگها را اصلاح کنیم. رسیدن به الگوها ممکن نیست، مگر این که ما مبانی و آبشخور زلال وحی را خوب شناخته و آن را خوب تبیین کنیم. دوم این که شرایط و موقعیت اجتماعی را نیز در نظر بگیریم. برای طراحی الگو، آن چه را در تمدن اسلامی و حکومت اسلامی مدنظر ماست باید در جریانی که درصدد تأمین حاکمیت حکومت جهانی موعود است، ضربدر کنیم؛ یعنی حفظ پایا بودن دین، به اضافه آن ظرفیتهای اجتماعی، محدودیتها، ممنوعیتها و قابلیتهای مربوط به پویایی دین را باید مورد بررسی قرار دهیم. ما پایایی و پویایی را با هم نیاز داریم. در بحث زنان هم همینگونه است. اما در برخورد با امواج جهانی چه تدبیری باید اندیشید؟
ما نمیتوانیم جریانهای جهانی را نایدیده بگیریم، اما میتوانیم به آنها جهت صحیح و ارزشی ببخشیم. بهترین الگو آن الگویی است که بتواند این موجها را سمت و سو بدهد و بالاخره خودمان را در سطح جهانی اثبات کنیم. تا چند سال پیش اگر میخواستیم پرچمدارمان در جلوی کاروانهای المپیک، زن محجبه باشد، ممنوع بود. ولی امروز زنان مسلمان خودشان را با همان هویت اسلامی، نشان دادهاند. امروزه زنان مسلمان محجبه بر بلندای قله اورست با پرچم یا زهرا(س) به دنیا معرفی میشوند. ما نمیتوانیم با جریانهای حذفی پیش برویم.
باید مدنظر داشته باشیم که در رابطه با ظرفیتها و بایدها، یک سری چیزها، ارزش است. باید زن ایرانی و زن مسلمان آن اصالتهای خودش را حفظ کند و از طرف دیگر مورد حمایت قرار بگیرد. در مرحله بعد تأمین حقوق و پرکردن خلأها و بحث حمایتها است. ما تا بحث حمایتها را در اجرا نداشته باشیم، مطمئناً زنان ما به الگوهای غربی رجوع خواهند کرد که متأسفانه حتی برای برخی از زنان مسلمان ما جاذبه هم دارد.